دفترشعر/ محمد پاشائی
:دلسوخته تر از همه یِ خَلقِ جهانم
هم زخم به دل دارم و هم بسته زبانم
در راهِ رفاقت بِنَهادَم همهِ هستیِ خود را
جز مهر و وفا راهِ دگر هیچ ندانم
با هر که وفا کرده، جفا دیده ام ای داد
از دستِ رفیقان و رقیبان همه فریاد
هر یک به طریقی دلِ ما را بشکستند
در سایه ی ایشان گِره در کارِ من افتاد
هر بار که دلبسته شدم با دل و جانم
بازیچه شد افکار و همه روح و روانم
تن خسته و بشکسته و افسرده و حیران
ناچار شدم تا دلِ خود،بار دگر باز سِتانم
یارب تو در این راه به من صبر عطا کن
افکارِ مرا مثبت و خالی زِ خطا کن
هر گاه که دل در طلبِ عشقِ کسی شد
یک چشمِ بصیرت زِ کَرَم قسمتِ ما کن
احسنت آقای پاشایی عزیز واقعا عالی بود